درباره بزنگاه تاریخی که در آن قرار گرفتهایم
چراغ اقتصاد دانشبنيان روشن شده است
از دغدغههاي جدي رهبر فرزانه انقلاب اسلامي اين است که رشد علمي در کشور کند نشود و انرژي و انگيزه و شتاب از آن گرفته نشود.
در سالهاي اخير به گواه آنچه بهعينه شاهدش بودهايم و آنچه ناظران منصف و بيطرف بينالمللي گفتهاند، توليد علم رونق گرفته و جوانان اهل علم به کمک استادان متعهدشان کوشيدهاند با سرعت و شتابي قابل تحسين فاصله «ما» را با جهان مترقي کم کنند. جوامع غربي هر عيب و ايرادي که داشته باشند -که دارند- نميتوان منکر شد که در توليد علم و تکنولوژي پيشرفتهاي فوقالعادهاي کردهاند، بلکه در عرصههايي موسس بودهاند. همين پيشرفت علمي و تکنولوژيک آنها باعث شده که ما نقصهاي جدي آنها را نبينيم و همواره به ديده تمجيد به آنها نگاه کنيم. اين ديده تمجيد گاهي با چنان غلظت و شدتي همراه بوده که اعتمادبهنفس بيننده را مخدوش کرده. از دوره قاجار تا به امروز بسياري از سفرنامهها را که بخوانيد، ميبينيد که ما خود را در برابر آنها تخفيف دادهايم، آنها را برتر و والاتر از خود برشمردهايم و اين اصطلاح جعلي را، که آنها جهان اولاند و ما جهان سوم، به مثابه يک امر بديهي پذيرفتهايم. تکنولوژي در چشم ما عظمتي داشته که باعث شده آنها را باور کنيم و خودباوري خود را از دست بدهيم.
در صد سال گذشته مهمترين حرف مصلحان اجتماعي و احياگران فرهنگي مشرقزمين اين بوده که در برابر غرب نبايد خود را ببازيم و رسيدن به قلههاي علمي و پيشرفت را امري محال برشمريم. کافي است به اشعار و انديشههاي علامه اقبال لاهوري بهعنوان سرآمد مصلحان و محييان نگاه کنيم تا ببينيم نگراني ايشان چقدر بجا و حقيقي و جدي بوده است. مهمترين چيزي که اقبال به ما ميآموزد -آن هم در يک قرن پيش- اين است که مسلمانان مشرق زمين بايد مومن خود و کافر غرب شوند: «مومن خود، کافر افرنگ شو». به اقتضاي اقبال نيز باقي مصلحان همين نکته کليدي را يادآور شدهاند که آنچه را خود داريم، از بيگانه تمنا نکنيم و مقهور علم و تمدن غربي نشويم، بهخصوص با يادآوري گذشته متعاليمان و با تذکر اين حقيقت که شرق نيز در علم سهمي بسزا دارد، به خود اتکا کنيم و با «خودباوري» بکوشيم تا فاصله علمي و تکنولوژيک خودمان را با غرب کم کنيم. اصلا به يک اعتبار توسعه به همين معناست که ما در کار و بار خود پيشرفت کنيم و به جايي و مقامي برسيم که تاريخي و سياسي سزاوار آن هستيم. مهمترين اثري که انقلاب اسلامي روي باورهاي ذهني مردمان مسلمان گذاشت، اين بود که اولا غرب چنانکه مينمايد، بيعيب و نقص و شکستناپذير نيست. ثانيا کشورهاي مسلمان اگر اراده کنند، ميتوانند به قدرت و قوتي دست يابند که آنها را از اين وضع فلاکتبار نجات دهد و مقام و رتبهشان را بالا ببرد. تجربه شگفت انقلاب اسلامي با خودباوري مسلمانان همراه شد و در شکوه و عظمت نظام سلطه رخنه ايجاد کرد. مفاهيمي مثل جهاد و شهادت در انقلاب اسلامي احيا شدند و جلوه نويني از عالم اسلام نشان دادند. تا قبل از انقلاب اسلامي جهان اسلام مترادف بود با جهان سوم و سرزمينهاي مفلوکي که بياجازه مستشاران فرنگي قدم از قدم برنميداشتند و تمام معادن و مخازن خود را در اختيار نظام سلطه قرار ميدادند. اينها داستانهاي شعاري نيستند و من براي مبالغه در تاثيرات فراگير انقلاب اسلامي، قصه سياسي تعريف نميکنم.
حضور قدرتمند استعمارگران در هندوستان و عراق و عربستان و آفريقا و... را بازخواني کنيد تا ببينيد پديده نيکوي انقلاب اسلامي چطور موازنه قدرت را برهم زد و مسلمانان را به خود آورد. ما نيز در ايران به خود آمديم و همهجانبه کوشيديم تا پلههاي ترقي را درنورديم و جمهوري اسلامي را بهعنوان الگويي براي مستضعفين جهان و بهعنوان يک تجربه موفق عرضه کنيم. براي اين کار کافي نيست که به لحاظ اقتصادي و سياسي قدرتمند شويم، بلکه بايد در علم و تکنولوژي نيز فاصلهمان را با آمريکا و اروپا کم کنيم و در توليد علم شريک تجارب علمي جهان شويم. اين کار بهسادگي ممکن نيست. احتياج به زيرساختهاي جدي دارد و مهمتر از همه بسياري از باورهاي عموميمان بايد تغيير کند. بزرگان در اينباره نکات کليدي ارزشمندي بيان کردهاند و گفتهاند که تا شأن علم و عالم در نظرمان تغيير نکند، نميتوانيم در اين عرصه پيشقدم باشيم. پيرو علم بودن به معني توليد علم نيست. ما بايد به همان عصر زريني برگرديم که در تمدن اسلامي به عصر زرين خرد تعبير ميشود. اينجا نبايد سادهانديشي کرد. با شعار و تبليغات نميشود از جامعه علميمان متوقع باشيم که ابنسينا و رازي و جابرابنحيان امروزي بيافرينند. اينها محصول هزار اتفاق ديگرند که زنجيروار به رونق علم ميانجامند. مهمتر اينکه بايد در درون و در باورهاي عمومي متحول شويم.
نسبت خود را با علم و عالم معلوم کنيم. قطعا بخشنامههاي دولتي و تخصيص بودجه و تقنين ضوابط موثرند، اما اينها چيزي نيستند که کارخانه توليد علم و فناوري راه بيفتد. با اين همه در سالهاي اخير جنبوجوشي در دانشگاهها و محافل علمي پديد آمد که در نسل جوان ايجاد انگيزه کرد و تحت تاثير استادان علمدوست و مسئولين موقعشناس و مطالبه اکيد و پيگيري مستمر رهبري فرزانه انقلاب خون تازهاي در کالبد جامعه علمي دواند. تاثير اين خون تازه را ميشد در کارآفريني، در رشد و نشاط علمي-دانشگاهي و در حضور پررنگ ايرانيان در مجامع علمي مشاهده کرد. حتي ناظران منصف جهاني هم متوجه اين شتاب و سرعت شدند و به ديده تحسين در فضاي علمي کشور نگاه کردند. مهمترين اتفاقي که در اين وادي افتاد، روشن شدن چراغ اقتصاد دانشبنيان بوده است که باعث اتفاقات خوبي در اين وادي شده است. در اينباره انصاف حکم ميکند که از مسئولين امر به نيکي ياد کنيم و بگوييم حقيقتا همت کردند و رشد علمي را شتابي فزاينده بخشيدند. اما جا دارد که نگران باشيم اتفاقات سياسي-اجتماعي باعث شود که رشد علمي کند شود و مجددا شاهد مهاجرت دانشمندان و دانشجويان باشيم.
بهخصوص خبرهاي تلخي درباره فساد، سوءاستفادههاي شغلي و بياعتنايي به «علم» باعث ميشود که جلوي شتاب علمي گرفته شود. از اين حيث دغدغه رهبري جدي است و لازم است که مراقبت کنيم نهضت نوپاي علمي و فناوري ضعيف نشود و از حرکت باز نايستد. لازمهاش اين است که اولا روي انگيزههايمان تاکيد موکد کنيم و دائم به خود يادآوري کنيم که ما در يک بزنگاه مهم تاريخي ايستادهايم. يا به تعبير بهتر ما در يک پيچ تاريخي قرار گرفتهايم و کوچکترين غفلت ما ممکن است به ضرر و زياني غيرقابل جبران منتهي شود. در اين ميان مسئولين علمي-دانشگاهي وظيفهاي خطير دارند و بايد مراقبت کنند که کيد دشمنان کارساز نيفتد و آن خودباوري و خوداتکايي علمي و فناوري به ديوار يأس و نوميدي برنخورد. اين دغدغهها را بايد به گوش جان بنوشيم و تا توان داريم بکوشيم تا «علم و فناوري» رونقي زايدالوصف يابد.
*دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان
ارسال به دوستان